در یکی از دورترین روستاهایی که تا به حال دیده بودیم، مدرسهای قدیمی و فرسوده روبهرویمان بود؛ دیوارهای خشت و گلی که زیر باران سالها تاب نیاورده بودند. اما چیزی که در دل این ویرانی ما را متوقف کرد، داستان آدمهایش بود.
تمام معلمهای مدرسه، دخترانی بودند که در همین روستا به دنیا آمده و بزرگ شده بودند؛ زنانی که برگشته بودند تا معلم نسل بعدی باشند. و از این هم فراتر: کل روستا به دست زنان اداره میشد. از دهیار تا اعضای شورای روستا، همه زن بودند. زنانی مسئول، دلسوز و قوی که با تمام وجود برای آینده روستایشان ایستاده بودند.
ما تا آن روز هیچ روستایی را ندیده بودیم که زنانش اینچنین در دل ماجرا باشند. و این برای ما فقط یک اتفاق خاص نبود؛ نشانهای بود از ارزش گذاشتن به آموزش و از باوری عمیق به توانمندی دختران.
در دل همان خرابهها، آیندهای روشن را دیدیم. آیندهای که با ساختن یک مدرسه نو، میتواند مسیر زندگی بسیاری از دختران را برای همیشه تغییر دهد.
امروز گروه مهرورزان این افتخار را دارد که با یاری مردمان همان روستا، مدرسهای نو برای نسل جدید دختران آنجا ساخته است.